به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، سی و یکم شهریورماه سال 1359 روز هجوم سراسری رژیم متجاوز بعث و صدامیان جنایتکار به حریم لاله های اهورایی عشق و مرز و بوم غیوران و دلیران این دیار قهرمانپرور است. روزی که با هجوم ارتش عراق به مرزهای غرب و جنوب و حمله هوایی به چند فرودگاه ایران، جنگ تحمیلی ۸ ساله دولت عراق به رهبری صدام حسین علیه ایران آغاز شد و فصلی دیگر در تاریخ معاصرایران، خاورمیانه، جهان عرب، دنیای اسلام و معادلات سیاسی و استراتژیک سراسر جهان از شرق تا غرب رقم خورد.
جنگی که به گفته امام شهیدان (ره) یک نعمت بود و به بیان رهبر فرزانه انقلاب، یک گنج... اما این جنگ که شبیه هیچیک از جنگهای کلاسیک و معاصر دنیا نبود و مردانش گویی از آسمان در خاک جبهه فرود آمدند تا سنگر را محراب و معراجگاه عرفان و سیر و سلوک کنند، چگونه همه چیز یک ملت را تحتالشعاع قرار داد و نسلی دیگر ساخت که تا پیش از این در افسانه و اسطوره میشد نشانشان را جست و سراغشان را گرفت؟
سردار قادسیه در قاب فلاکت
تنها ۱۹ ماه از پیروزی انقلاب اسلامی میگذشت. صدام حسین رئیس جمهوری وقت عراق چند روز پیش از این اقدام، پیمان ۱۹۷۵ الجزایر را برابر دوربینهای تلویزیون بغداد پاره کرد و در نطقی با تأکید بر مالکیت مطلق کشورش بر اروندرود که آن را شط العرب مینامید و طرح این ادعا که جزایر سهگانه ایران به اعراب تعلق دارد، همزمان جنگ زمینی، هوایی و دریایی علیه ایران را آغاز کرد. این تنها فرودگاه مهرآباد تهران نبود که از سوی جنگندههای عراقی مورد حمله قرار گرفت.
در ساعت ۱:۴۵ دقیقه روز ۳۱ شهریور ۶ هواپیمای میگ عراقی باند فرودگاه اهواز را بمباران کردند. حدود ساعت یک و ۵۰ دقیقه ۳۱ شهریور، ۸ میگ عراقی، فرودگاه و چند نقطه حساس دیگر شهر تبریز هم با ۱۱ راکت مورد حمله قرار گرفت. در پی این حمله یک فروند هواپیمای مسافربری تهران تبریز که قرار بود ساعت ۲ بعدازظهر در فرودگاه تبریز به زمین بنشیند تغییر مسیر داده و در اصفهان به زمین نشست.
همزمان با این واقعه فرودگاه همدان و پایگاه هوایی نوژه این شهر نیز مورد حمله جنگندههای عراقی قرار گرفت و خساراتی به آن وارد شد. در همین حال خبرگزاری پارس اعلام کرده است: «مسئولان فرودگاه شیراز به دلایل امنیتی پروازهای عادی شرکت هواپیمایی ایران (هما) از فرودگاه شیراز را نیز تا اطلاع ثانوی لغو کردهاند. فرودگاههای بوشهر، آبادان، کرمانشاه و جزیره مینو از دیگر نقاطی بودند که مورد حمله جنگندههای عراقی قرار گرفتند.» در پی شدت یافتن جنگ بین ایران و عراق در مرزهای غربی و جنوبی کشور، اقشار و گروههای مختلف مردم برای اعزام به جبهه جنگ اعلام آمادگی کردند.
از سوی دیگر ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ساعتی پس از آغاز حملات عراق انتشار اطلاعیههای خود را آغاز کرد. در این اطلاعیهها موارد مورد تأیید درباره حملات عراق و پاسخهای ایران به اطلاع مردم میرسید. روز اول مهر ستاد مشترک ارتش اعلام کرد «: در حملات متقابل ایران به مواضع دشمن، ۱۱ فروند هواپیمای میگ عراقی سرنگون شده و ۴ فروند ناوچه موشک انداز نیز غرق شده است.»
امام: دزدی آمد، سنگی انداخت و رفت...
چشم همه در این شرایط بحرانی و غیرمنتظره به سمت جماران بود که پیر مراد مردم با سخنش آبی بر آتش ریخت و آرامش به همه بخشید: «دزدی آمده، سنگی انداخته و رفته است!» و در پیامی تلویزیونی به متجاوزان هشدار داد: «امیدوارم کار به آنجا نرسد وگرنه بغدادی باقی نخواهد ماند»
روایت روز اول اشغال
در اولین روز حمله سراسری دشمن به خاک جمهوری اسلامی ایران، نیروهای عراقی به پاسگاههای مرز مشترک با ایران از آبادان تا شمال قصر شیرین هجوم آوردند و با پشتیبانی آتش توپخانه و بمباران هوایی، بسیاری از پاسگاهها را تصرف یا محاصره کرده، پیشروی به سوی نقاط سوق الجیشی را شروع کردند. نیروهای خودی هم که آمادگی چندانی نداشتند، با احساس خطر از تصرف نقاط بیشتر و شهرهای مهم، پی در پی درخواست کمک و پشتیبانی میکردند.
هواپیماهای دشمن نیز بعدازظهر، هجوم به شهرها و مناطق استراتژیک را آغاز کردند و تا قبل از تاریکی شب، با تجاوز به ۱۹ شهر، فرودگاهها و پایگاهها را هدف قرار دادند. همچنین درگیریهایی بین نیروهای دریایی خودی و دشمن در اروند رود و خلیج فارس رخ داد که از جمله نتایج آن غرق چهار فروند ناوچه موشک انداز عراقی بود.
اولین سپر بلای ایران: خرمشهری که خونین شهر شد...
نیروهای ارتش عراق در ادامه تجاوزات اخیر خود به نقاط مرزی خوزستان، روز دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تحرکات و اقدامات خود را گسترش داده و به سراسر مرز و پاسگاههای مرزی جبهه جنوب حمله ور شدند. در منطقه مرزی خرمشهر، نیروهای زرهی دشمن که از قبل در نقاط مرزی مستقر شده بودند، به سوی خاک جمهوری اسلامی به حرکت درآمده، پاسگاههای مرزی را زیر آتش گرفتند و با پیشروی به سوی جاده خرمشهر اهواز به حدود ۱۰ کیلومتری این جاده رسیدند.
علاوه بر این، بعدازظهر همین روز ناگهان حجم وسیعی از آتش روی خرمشهر شروع شد و قسمت غربی شهر، از جمله کوی طالقانی، راه اهن و مولوی زیر آتش گسترده خمپاره و توپهای دشمن قرار گرفت و بسیاری از مردم خرمشهر را به خاک و خون کشید و شهدای بسیاری بر جای گذاشت.
مردم، پیروز اصلی جنگ
در منطق مدیریتی امام خمینی (ره) همچون رهبری انقلاب، این نیروهای داوطلب جهادی، بسیجی و رزمندگان مخلص بی ادعا بودند که از متن توده مردم به جبهه شتافتند و بقای اسلام و ایران را با جانفشانی و جهاد و نثار خون، تضمین کردند. نسلی که امام با دفاع مقدس تربیت کرد و پرورش داد نسلی بالنده بود که بلوغ بینش معنوی و عرفانی خود را در جنگ به ظهور رساند. نسلی که یکشبه ره صدساله رفت و میدان جنگ و رزم را عرصه عشقبازی و سیر الی الله و ساحت قرب و عبودیت کرد. تکیه امام در دفاع مقدس هم همچون انقلاب، نه متکی بر ساختار نظامی و تجهیزات و تکنولوژی جنگی، که بیش و پیش از همه بر ایمان و اراده و روح غیرت و شهامت برخاسته از باور رزمندگان تکیه داشت.
فرهنگ جهاد و شهادت و اقتدار ملی؛ بزرگترین دستاورد دفاع پیروز هشت ساله
از پی حضور این نسل در جنگ بود که فرهنگ جهاد و شهادت، فرهنگ غرور و اقتدار و خوداتکایی، فرهنگ ابتکار و ابداع و کار جهادی خودجوش و جهنده و عرصهگشا، شکل گرفت و شاخص هویت این جنگ شد. سرمایه و پشتوانه امام و به تعبیر رهبر معظم انقلاب: «فتح الفتوح» آن پیر پاکباخته، همین تربیت معنوی نسل ایثارگر و حماسهساز بود که هرجا سدی بود میشکست و راه را با بازوی توانمند خودش میگشود.
چشمش به امکانات و تجهیزات بیرون از مرز نبود. منتظر نمی ماند. خود، از تهدیدها فرصت میآفرید. روح ابتکار عمل، پیشتازی و راهگشایی و خودکفایی از همان اول در این انسانها موج میزد. فرماندهان بزرگش از متن این مردم و بدون هیچ دانش و تخصص آکادمیک نظامی، در مکتب و دانشگاه دفاع مقدس به این سطح از توان و تدبیر راهبردی و هوش و نبوغ شگفت انگیز رسیدند که ماشین جنگی یک ارتش تا بن دندان مسلح و متکی به حمایت تسلیحاتی و نظامی و سیاسی و مالی بیش از 30 کشور جهان را زمینگیر کردند.
این فرهنگ، پس از جنگ و با مدیریت جهادی منشاء برکات بی شمار در عرصه های مختلف از تولید و صنعت و اقتصاد تا فرهنگ و مدیریت دانش بنیان و فنآوری ملی و بومی شد.
که حتّی ندیدیم خاکسترت را!...
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتّی ندیدیم خاکسترت را
به دنبال دفترچه خاطراتت
دلم گشت هر گوشه سنگرت را
و پیدا نکردم در آن کنج غربت
به جز آخرین صفحه دفترت را
همان دستمالی که پیچیده بودی
در آن مهر و تسبیح و انگشترت را
همان دستمالی که یک روز بستی
به آن زخم بازوی همسنگرت را
همان دست هایی که پولک نشان شد
و پوشید اسرار چشم ترت را
سحرگاه رفتن زدی با لطافت
به پیشانی ام بوسه آخرت را
و با غربتی کهنه تنها نهادی
مرا آخرین پاره پیکرت را
و تا حال می سوزم از یاد روزی
که تشییع کردم تن بی سرت را
کجا می روی ای مسافر؟ درنگی
ببر با خودت پاره ی دیگرت را
شاعر: استاد محمّد کاظم کاظمی
نظر شما